ادامه ماه هفتم آیاتای جان
سلام به آیاتای جانم و به همه خاله ها و عموهای عزیز آیاتای. از تأخیری که پیش اومد تا بتونم وبلاگ رو به روز کنم باید پوزش بخوام. اول کامپیوتر ویروس گرفت و کلی وقت گرفت و بعد هم چند روزی اینترنت خونه مشکل پیداکرد. خلاصه اینکه الان در خدمت هستم با ادامه عکسهای هفت ماهگی آیاتای جان و کمی هم میخوام از مرام جالب این دختر گل بگم . دخترم این روزها در واقع از زمان ورود به هفت ماهگی سرعت یادگیری خیلی بالاتر رفته و هر روز شاهد یک حرکت جدید از سوی شما هستیم. هنوز شش ماهگیت تموم نشده بود که به محض اینکه صدات میزدیم آغوشت رو محکم باز می کردی به این معنی که بغلم کنید و ما رو تو رودروایسی مینداختی و البته الان شدیدتر . کلی به این کارت می خندیم . ب...